پلت‌فرم‌ها و اقتصاد پلت‌فرمی

ریشه‌های اقتصادی پدید آمدن پلت‌فرم‌ها

برخی اقتصاددانان رشد بنگاه‌های فناوری اطلاعات بعد از بحران ۲۰۰۸را غیرواقعی می‌دانند و روایت مسلط اقتصادی و اصطلاحاتی مانند تغییر پارادایم و انقلاب صنعتی چهارم، رنسانس نوین و روشنگری جدید را ادعاهایی بی‌پایه و مضحک قلمداد می‌کنند.

به طور مثال نیک سرنیچک، اقتصاددان کانادایی و استاد اقتصاد دیجیتال کالج کینگ لندن معتقد است که وقتی بحرانی رخ می‌دهد سرمایه‌داری تمایل به تغییر ساختار دارد و الگوهای قدیمی در شرایط جدید اقتصاد سرمایه‌داری کار نمی‌کنند. پلت‌فرم‌ها به عنوان گونه‌ای قدرتمند از بنگاه‌ها پدیدار شده‌اند که الگوی جدید تجاری اقتصاد سرمایه‌داری است. روشی کارآمد برای انحصار، استخراج، تحلیل و استفاده از داده‌ها.

پلت‌فرم‌ها و اقتصاد پلت‌فرمی

از دهه ۱۹۷۰به بعد الگوی اشتغال از صنایع عظیم و زمخت، به سمت کارهای منعطف، کم‌هزینه و سبُک متمایل شده است. در دهه ۱۹۹۰، سرمایه‌گذاری‌های عظیم در اینترنت به حباب دات.کام رسید و از طریق الگوی ارزش دارایی کینزی به سمت رشد رفت. سیاست پولی و کاهش نرخ بهره، به حباب مسکن و هدایت سرمایه به دیگر بخش‌های سودآور دامن می‌زند و پاسخی به بحران ۲۰۰۸می‌دهد. افزایش پس‌انداز شرکت‌ها، گسترش فرارهای مالیاتی، و سیاست‌های پولی نامتعارف، نقدینگی و سرمایه‌گذاری را به سمت دیگری سوق داد که عبارت است از سرمایه‌داری پلت‌فرمی. استدلال کلیدی سرنیچک این است که سرمایه‌داری پیشرفته قرن ۲۱در استخراج و استفاده، بر نوع خاصی از مواد خام متمرکز شده است: داده‌ها. منبع این ماده خام نیز فعالیت کاربران است. داده‌ها دقیقا مثل نفت نیاز به استخراج و تصفیه دارند و در خدمت تعدادی از کارکردهای کلیدی سرمایه‌داری قرار می‌گیرند.

پلت‌فرم چیست؟

ادامه‌ی خواندن

برندینگ شرکتی در گروه‌های سرمایه‌گذاری – ۱

برندینگ شرکتی در گروه‌های سرمایه‌گذاری - ۱

چالش‌های برندسازی در شرکت‌های بزرگ

این گفتگو در شماره ۴۵ ماهنامه وخارزم (آذر ۱۳۹۶) منتشر شده است.

مفهوم برندینگ شرکتی و کاربرد آن در گروه‌های سرمایه‌گذاری

برندسازی شرکتی از مباحث داغی است که این روزها میان شرکت‌های ایرانی مطرح است، به نظرتان چرا شرکت‌های بزرگ ایرانی کمتر به این موضوع پرداخته‌اند؟
شاید بهتر باشد که ابتدا به سطوح برندسازی شرکتی و انواع شرکت‌ها اشاره کنیم تا بتوان تحلیل بهتری از وضعیت آن در ایران ارائه کرد. به طور کلی برندسازی شرکتی در چهار سطح متفاوت مطرح می‌شود که شامل ارتباطات شرکتی، نهادی، نام تجاری و محصولات است که وقتی هر چهار سطح با هم به کار گرفته می‌شود اصطلاحا به آن فرایند کورپوریت برندینگ می‌گوییم. در سطح ارتباطات شرکتی، ما ترکیبی از سهامداران، تأمین‌کنندگان، کارکنان و تحلیل‌گران بازار را هدف‌گیری می‌کنیم و اهداف، امکانات و جایگاه شرکت را برای آنها ترسیم می‌کنیم. ارتباطات برند در سطح نهادی، سرشت فرهنگی و اجتماعی دارد و هدف‌گیری آن عموم مردم است و شرکت را به عنوان یک بازیگر مهم در پیگیری بخشی از آرمان‌های عمومی جامعه مطرح می‌کند. ارتباطات برند در سطح نام تجاری، غالباً سرشتِ نمادین دارد و با ارائه یک مفهوم و هویت متمایز، فرهنگ و ارزش‌های برند را به معنا و مفهوم شرکت و محصولات آن وارد می‌کند و در سطح آخر، برندسازی محصولات و خدمات به طور مشخص روی مصرف‌کننده و مشتری متمرکز است و می‌خواهد بر انتخاب او تاثیر بگذارد. این چهار سطح به شکلی یکپارچه و با هم برای برند شرکت ارزش و اعتبار ایجاد می‌کنند و معمولاً در کشور ما این فرایند طی نمی‌شود و برنامه‌های برندسازی معمولا از یک یا دو سطح فراتر نمی‌رود. البته ناگفته نماند که برندسازی و مدیریت برند برای شرکت‌های بزرگی مثل شرکت‌های سرمایه‌گذاری که در چند رشته فعالیت می‌کنند فرایند بسیار پیچیده‌ای است که نیاز به مستندسازی تجربه‌های ملی و بین‌المللی و آموزش نظام‌مندِ نهادی دارد. در این بخش هم نیاز به آموزش و سرمایه‌گذاری داریم چون ادبیات مکتوب و شفاهی این رشته در زبان فارسی گسترش پیدا نکرده و زبان کسب و کار ما در فهم تفاوت‌ها و بیان بسیاری از مفاهیم لنگ می‌زند. مثلا در ‌برندینگ شرکت‌های چند کسب و کاری، برای مفاهیمی مثل کورپوریت، پرِنت کمپانی، هلدینگ، کانگلومریت و امثال این‌ها معادلِ رایجِ مناسبی نداریم و این وضعیت گاهی به اغتشاش معناشناختی در ارتباطاتِ برندِ شرکت‌ها منجر می‌شود. ما به شدت نیازمند این هستیم که تفکر و تجربه‌‌اندوزی در حوزه کورپوریت برندینگ از وضعیت فعلی که شکل تلاش‌های فردی پراکنده و محدود به خودش گرفته است خارج شود و با همکاری‌های سازمان‌یافته به تدریج مسیری خلق کنیم که دانش و هنر مدیریت برند به عنوان یک شایستگی محوری در اقتصاد ما نهادینه شود.

تفاوت کورپوریت برند و برندهای مصرفی

برندسازی در شرکت‌های سرمایه‌گذاری چه فرقی با برندسازی در حوزه‌های دیگر دارد؟
از چند وجه می‌توان به این تفاوت‌ها نگاه کرد. مثلا در برندهای مصرفی، بیشتر با مصرف‌کننده و خریدار برند سروکار داریم و گاهی حتی ۹۰ درصد از مجموعه برنامه‌ها و منابع صرف برندسازی بیرونی می‌شود اما مخاطبان کورپوریت برند، شامل سرمایه‌گذاران، دولت، نهادها و مشتریان سازمانی، مؤسسات مالی، کارکنان و پتانسیل‌های استخدامی بازار هستند به این معنا که برنامه‌ها و فعالیت‌های برندسازی درونی با برندسازی بیرونی یک موازنه‌ی نزدیکی برقرار می‌کند، مثلا ۶۰ درصد برنامه‌ها در عمل معطوف به درون مجموعه است و ۴۰ درصد به بیرون. برندسازی در اینجا بالاترین سطوح سازمانی یعنی مدیران شرکت مادر و مدیران عامل زیرمجموعه‌ها را با همه قوا به تصمیم‌گیری‌ها و مسائل استراتژیک برند وارد می‌کند چون کورپوریت برند با فرهنگ شرکت‌ها و تمام کارکنان آنها سروکار دارد و عملاً در حیطه‌ی مسئولیت مدیران عالی است. شرکت‌های سرمایه‌گذاری طیف متنوعی از کسب‌و‌کارها، برندها و مخاطبان را در بر می‌گیرند که در اینجا به شکل جدی به مدیریت تصویر برند، اعتبار و شهرت سازمان نیاز داریم که وفاق و میثاق روشنی بین سازمان و همه گروه‌های ذی‌نفع، سهامداران، کارکنان و مشتریان ایجاد ‌کند. تفاوت دیگر برندسازی برای شرکت‌های سرمایه‌گذاری در روانشناسی مخاطبان این بازار نهفته است. بر خلاف تصور عمومی، بسیاری از تصمیم‌گیری‌های مشتریان در بازار‌های پول و سرمایه مسیری آگاهانه و عقلانی را طی نمی‌کند و خیلی از انتخاب‌ها بر اساس عواطف و منابع شهودی انجام می‌شود هر چند، ظاهر آنها ممکن است عقلانی و تحلیلی به نظر برسد. به عنوان مثال می‌توان به اتفاقات بازار پول و دوره‌هایی از رقابت بانک‌ها اشاره کرد که با وجود نرخ سود یکسان در بازار، مشتری در بازی با اعداد و ارقام غرق می‌شد و سپرده‌گذاری در یک بانک خاص را عقلانی‌تر از دیگری می‌دید. مثال دیگر، استقبال سپرده‌گذاران از قرعه‌کشی‌ها است که اگر تصمیم‌گیری تابع عقل و منطقِ تحلیلی باشد مشتریان به محاسبه‌ی احتمال بسیار ضعیف برنده شدن خواهند پرداخت، اما می‌بینیم که در عمل چنین اتفاقی نمی‌افتد و مشتری به شکل دیگری تصمیم می‌گیرد. در بازار سرمایه و بورس هم چنین مواردی به وفور هست و سرمایه‌گذاران در تصمیم‌گیری و انتخاب‌های خودشان از الگوهای متفاوتی استفاده می‌کنند به این هدف که تردیدهای آنها کاهش پیدا کند و به سطحی از اطمینان سودآوری برسند. بنابراین مبحث ارزش ویژه برند و اعتبار شرکتی در این بازار هم اهمیت اساسی دارد و تصویر برند شرکت به شکل‌های مختلفی در فرایند تصمیم‌گیری مشتریان دخالت می‌کند.
تفاوت دیگری که در برندسازی شرکت‌های سرمایه‌گذاری باید مورد توجه ما باشد این است که به خصوص در ایران معمولاً این شرکت‌ها مجموعه کسب و کارهای ناهمگونی را اداره می‌کنند و بعضاً انتخاب ترکیب کسب و کارها و محصولات و نوع ارتباط سازمانی آنها با شرکت مادر از الگوی تعریف‌شده‌ای تبعیت نمی‌کند، بنابراین معماری برند در این شرکت‌ها با تناقض‌ها و تعارض‌های بسیاری مواجه می‌شود. به دلیل ماهیت پیچیده و گسترده‌ی این حوزه، مشاوران و مدیران کورپوریت برند علاوه بر تخصص، باید مهارت‌های تحلیل بین‌رشته‌ای داشته باشند و بتوانند به دور از تعصبات رشته‌ای، زبان مشترکی را با انواع تیم‌ها و تخصص‌های متفاوت به کار بگیرند تا فهم جامع و مشترکی از برندِ کورپوریت و برنامه‌های آن ایجاد بشود.

 بخش دوم این گفتگو را اینجا بخوانید

نگاهی به وضعیت آموزش در صنعت تبلیغات کشور

نگاهی به وضعیت آموزش در صنعت تبلیغات کشور

این گفتگو با عنوان “صنعت تبلیغات در انتظار یک نهاد آموزشی مستقل” در شماره ۸۷ ماهنامه “چاپ و تبلیغات” منتشر شده است.

گفتگو از “ندا حمیدی‌زاده


نگاهی به وضعیت آموزش در صنعت تبلیغات کشور

تبلیغات؛ علم یا هنر؟

– آقای احمدی در حال حاضر تا چه اندازه صنعت تبلیغات توانسته جایگاه خود را به عنوان یک شاخه‌ی مهم علمی در کشور باز کند؟

به طور کلی این مساله که تبلیغات را علم بدانیم یا آنرا در قلمرو هنر قرار بدهیم، در پیشینه تاریخی تبلیغات دنیا هم بحث دامنه‌داری است. ویلیام برن‌باخ، یکی از مهم‌ترین چهره‌های این رشته در سال‌های دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی، تبلیغات را از جنس هنر می‌دانست و آنرا «هنر اقناع» می‌نامید. در نقطه مقابل این دیدگاه، صاحب‌نظران دیگری مثل جان‌کاپلز، تبلیغات را در قلمرو علم دسته‌بندی کرده‌اند. جان کاپلز که در اصل یک مهندس بود، با اتکا به مجموعه‌ای از مطالعات تجربی، یک سری اصول کلی و قواعد علمی را استخراج کرد و اعتقاد داشت که در همه شکل‌های تبلیغات اثربخش، این قواعد به نوعی مورد استفاده قرار گرفته‌اند. اگر این دیدگاه‌ها را در دو سر یک طیف در نظر بگیریم، امروز میان آنها تعادلی برقرار شده و تبلیغات به عنوان آمیزه‌ای از هنر و علم تعریف می‌شود که حوزه‌های متنوعی از ارتباطات، بازاریابی، روان‌شناسی، عصب‌شناسی، هنر، مدیریت استراتژیک و غیره را در قالب مباحث میان‌رشته‌ای و فرارشته‌ای در بر گرفته است و به عنوان یک حوزه تخصصی در معتبرترین دانشگاه‌های دنیا تدریس می‌شود. اما تبلیغات در کشور ما، با سابقه‌ای بیش از دویست و اندی سال، متاسفانه هنوز هم به عنوان یک رشته‌ی با هویت و یک تخصص قابل احترام شناخته نشده است و به رغم تمام تلاش‌ها و رنج‌هایی که تک‌ستاره‌های این رشته در دوره‌های مختلف برای ارتقای سطح علمی آن متحمل شده‌اند، چه در زمینه‌های علمی و دانشگاهی و چه در بخش‌های حرفه‌ای و صنفی، هنوز نتوانسته است جایگاه مطلوبی را متناسب با نیازها و پتانسیل‌های کشور برای خودش تعریف کند.

آموزش تبلیغات در دانشگاه‌ها و مؤسسات آزاد

– وضعیت آموزش این رشته در دانشگاه و مؤسسات آموزشی چگونه است و چه سرفصل‌هایی تدریس می‌شود؟ تا چه اندازه علاقه‌ی عمومی برای تحصیل در این رشته وجود دارد؟

ادامه‌ی خواندن

درباره کمپین مقابله با بیماری ابولا

توضیح: خلاصه این گفتگو در شماره ۹۱ روزنامه فرصت امروز به شکل گزارش منتشر شده است.


چگونگی تکثیر پیام در کمپین‌های جهانی در مسائل اجتماعی

درباره کمپین مقابله با بیماری ابولا  شهرام احمدی مدرس وکارشناس تبلیغات در گفتگویی با فرصت امروز درباره کمپین‌های جهانی (مقابله با ابولا) می‌گوید:

چنین پدیده‌هایی که در موضوعات فرهنگی و اجتماعی با آنها مواجه هستیم، گاهی خصلت تصادفی و اتفاقی دارد، گاهی در مواردی مثل شایعات، شدت تکثیر پیام به اهمیت موضوع و سطح آگاهی مردم وابسته است؛ ولی به طور مشخص اگر از واژه «کمپین» درباره این پدیده‌های جهانی استفاده کنیم نشان دهنده این است که خصلت‌های برنامه محوری و هدفمندی آنها را مورد تاکید و توجه قرار داده‌ایم. در این کمپین‌ها، هدف‌گذاری یکی از مهم‌ترین مراحل کار است. هدف کمپین مثلا می‌تواند «جلب توجه» و «ارتقای سطح آگاهی مردم» نسبت به یک موضوع اجتماعی و فرهنگی باشد، یا در مواردی «ایجاد رفتارهای مثبت» و یا «کاهش رفتارهای منفی» هدف قرار بگیرد و بر اساس نوع و میزان درگیری مردم با موضوع، برنامه ریزی و طراحی مناسبی برای آن انجام شود. این موارد در غرب در قلمرو سیاست اجتماعی تعریف می‌شود و اغلب با حمایت نخبگان حرکتی رو به جلو پیدا می‌کند و پیام‌ها از این طریق به سطوح پایین‌تر جامعه منتقل می‌شوند و مشارکت عمومی را شکل می‌دهند. شروع چنین کمپین‌هایی حالت سفارشی دارد به این معنا که برای حل مسأله‌ای مشخص و بر اساس برنامه‌ریزی و طراحی معینی انجام می‌شوند با این حال، چون همه این فعالیت‌ها از جنس ارتباطات هستند و با پیام‌های تفسیرپذیر، معناها، فرایندها و رفتارهای انسانی سروکار دارند شیوه کار و نتایج این برنامه‌ها از الگوهای مهندسی‌گونه و دقیق تبعیت نمی‌کند ولی برنامه‌ریزی عموما به نحوی است که از شرایط زمانی و مکانی و فرصت‌های مناسبی که در آنها هست در گسترش کمپین‌ها و تکثیر چنین پیام‌هایی استفاده می‌شود. ادامه‌ی خواندن

نگاهی تحلیلی به تبلیغات روغن‌های خوراکی

توضیح: این گفتگو  به شکل گزارش در شماره‌های ۱۲۰ و ۱۲۹ روزنامه فرصت امروز منتشر شده است.


ضرورت توجه بیشتر به الگوی مصرف در تبلیغات روغن خوراکی

شهرام احمدی مدرس وکارشناس تبلیغات درباره آگهی‌های محصول روغن خوراکی به فرصت امروز می‌گوید: آگهی‌های تبلیغاتی روغن مایع؛ به دلیل اینکه به طور مستقیم با الگوی تغذیه و سلامت مردم سروکار دارند، حساسیت‌های زیادی را در جامعه ایجاد می‌کنند و سازندگان این آگهی‌ها مسئولیت بیشتری در قبال مخاطب خواهند داشت. در مواردی که آگهی‌ها از گفتمان پزشکی برای ایجاد ترغیب به خرید محصول استفاده می‌کنند، متخصصان تغذیه و جامعه پزشکی به آن عکس‌العمل‌های متفاوتی نشان می‌دهند اما اکثر اظهارنظرهای پزشکی درباره روغن خوراکی، شامل احتیاط در مصرف و اشاره به مضرات آن است و در عین حال، حذف کامل آن از وعده‌های غذایی مردم نیز توصیه نمی‌شود. این نکته‌ای است که کمتر در آگهی‌های تبلیغاتی روغن به آن پرداخته شده است و کمتر به جایگاه روغن در تأمین چربی مورد نیاز بدن و ارزش غذایی آن اشاره شده است. انگاهی تحلیلی به تبلیغات روغن‌های خوراکی  گر یکی از کارکردهای تبلیغات را اطلاع‌رسانی و ایجاد آگاهی در مخاطبان بدانیم، آگهی‌های تبلیغاتی در بالا بردن اطلاعات و دانش مردم در مورد این محصول می‌توانند نقش مهمتری داشته باشند. برای مثال، هنوز برای عموم مصرف‌کنندگان تفاوت انواع روغن‌ها با هم روشن نیست مثلا اینکه روغن ذرت چه فرقی با روغن کلزا یا روغن زیتون دارد، و هر کدام برای چه کسانی و چه مصارفی مناسب‌تر است. همین‌طور در مورد مقدار مصرف این محصول اطلاع چندانی به مخاطب داده نشده و سرانه مصرف سالانه روغن در دنیا که حدود  ۱۲ یا ۱۳ کیلو گرم برای هر فرد است، در کشور ما به حدود ۲۰ کیلوگرم  برای هر فرد رسیده است.


آگهی‌های تبلیغاتی که از سه حالت خارج نیستند

این کارشناس تبلیغات درباره هدف این آگهی‌ها می‌گوید: آگهی‌های تلویزیونی این محصول عمدتا ساختار استدلالی ندارند. تعداد اندکی از آن‌ها هم که این ساختار را دارند، بحث کلسترول و کاهش مضرات روغن را مورد اشاره قرار می‌دهند. انواع تبلیغات محصول روغن در کشور ما به هم شبیه هستند و ساختار آنها معمولا از سه الگوی نسبتا ثابت پیروی می‌کند: ادامه‌ی خواندن